ریشه نژادپرستی چیست؟
ریشه نژادپرستی چیست؟
ریشه نژادپرستی چیست؟ | از شما دعوت میکنیم این مطلب را دنبال کنید.
آشکار است که کسی نمیتواند نژادپرست باشد مگر اینکه باور داشته باشد چیزی به اسم نژاد وجود دارد لذا برای درک نژادپرستی ابتدا لازم است مفهوم نژاد را بدرستی درک کنیم. بطور عمومیدو مفهوم از #نژاد وجود دارد: ۱-مفهوم زیستشناختی نژاد ۲-مفهوم عامیانه نژاد.
مفهوم زیستی نژاد تقریبا هیچ ارتباطی با مفهوم مدنظر ما از نژادپرستی ندارد زیرا زیستشناسان عموما از مفهوم نژاد برای اشاره به جمعیتهایی استفاده میکنند که از لحاظ ژنتیکی شباهت زیادی بهم دارند.
نژاد در این معنا مفهومیبسیار محدود، ایزوله و ذاتی است. همچنین از آنجائیکه این برداشت از نژاد بر اساس شباهت ژنتیکی است و مفهوم شباهت نیز نسبی و تدریجی است، در این تعریف تقسیمبندی صفر و صدی بین نژادها وجود ندارد. در حقیقت مفهوم زیستی نژاد سهلالوصولترین روش برای صحبت کردن درباره تفاوتهای ژنتیکی است زیرا اگر میخواستیم بالفرض انسانها را نیز مانند سایر جانداران بر اساس رسته و گونه طبقهبندی کنیم کار کردن با آن بسیار سخت میشد.
با اینحال وقتی افراد از نژاد صحبت میکنند اغلب منظورشان مفهوم عامیانه نژاد است. مفهوم عامیانه نژاد تفاوتهای عمدهای با مفهوم زیستی آن دارد. در زبان عامیانه وقتی کسی به نژاد شخص دیگری اشاره میکند، کاری به ساخت ژنتیکی او ندارد بلکه از نظر عوامانه ” وقتی میگوییم دو نفر از یک نژاد هستند یعنی آنها بهم شبیهند”.
این تعریف از نژاد بسیار شایع اما اشتباه است. چرا؟ زیرا دو نفر وقتی شبیه خوانده میشوند که از هر لحاظ بهم شباهت داشته باشند (چگالی بدنی یکسانی داشته باشند، وزن یکسانی داشته باشند، قد یکسانی داشته باشند، رنگ چشمان، موها و پوست یکسانی داشته باشند، صدای مشابهی داشته باشند و …).
اگر منظور ما از شباهت همین باشد، بله این تعریف از نژاد هم درست است. لذا بنظرم منظور افراد از شباهت اینست که “افراد با نژاد یکسان نسبت به افراد با نژادهای یکدیگر بهم شبیهترند” اما این تعریف نیز نادرست است. بعنوان مثال نقض به این مسئله فکر کنید که میشل اوباما – همسر باراک اوباما رئیس جمهور سابق ایالات متحده – و بری وایت–خواننده رنگین پوست آمریکایی – از یک نژادند، درست است؟ اما بمن بگویید میشل اوباما بیشتر شبیه بری وایت است یا آن رامنی –همسر سابق میت رامنی فرماندار سابق ماساچوست؟!
وقتی تمام ویژگیهای این سه شخص را در نظر بگیریم متوجه میشویم میشل اوباما بیش از اینکه شبیه بری وایت باشد شبیه آن رامنی است اما اگر بصورت شهودی احساس میکنید میشل اوباما بیشتر شبیه بری وایت است باید بدانید همه موارد را در نظر نگرفتهاید و در حقیقت تنها ویژگیهای اندکی مثلا رنگ پوست را در نظر گرفتهاید. لذا میتوان نتیجه گرفت شباهت ظاهری شاید یکی از عوامل تمییز بین نژادها باشد ولی همه آن نیست.
اگر شباهت مبنای تفاوتهای نژادی نیست پس چه چیزی منجر به تشکیل باورهای مروبط به تفاوتهای نژادی میشود؟
در چند دهه اخیر روانشناسان پی بردهاند انسان ذاتا “ماهیتگرا” است یعنی ما برای اینکه درک بهتری از جهان داشته باشیم، را به “انواع” تقسیم میکنیم (چیزی که در فلسفه به آن “انواع طبیعی” میگویند) و فرض میکنیم چیزی که یک شیء را به یک نوع ربط میدهد نوعی جوهره (Essence) مشترک است که بین تمام اعضای آن نوع وجود دارد و آنها را عضوی از آن نوع میکند.
تفکرات نژادی نیز دقیقا از همین اصل تبعیت میکنند. ما فکر میکنیم تمام اعضای یک نژادی یک جوهره مشترک دارند لذا از این دیدگاه سیاهپوست بودن ( یا آسیایی یا یهودی بودن) اساسا در مورد این نیست که یک نفر چگونه بنظر میرسد بلکه در مورد اینست که یک نفر اساسا چیست.
البته این توجیه هم یک توهم فانتزی است. هیچ گونه و نژادی جوهره مرموز مشترکی ندارند که معینکننده هستی و ذات آنها باشد. اگر بدن یک یهودی یا یک سیاهپوست یا یک آسیایی را تا سطح اتم بشکافیم به چیزهای ذاتاً متفاوت بر نمیخوریم (هر چند ممکن است تفاوتهای فردی وجود داشته باشد ولی چیزی نیست که مثلا همه سیاهپوستان داشته باشند ولی سفیدها نداشته باشند).
ریشه اصلی نژادپرستی چیست؟
قانعکنندهترین دلیلی که تا کنون برای ریشه نژادپرستی ارائه شده دلیل روانشناختی است. از دیدگاه روانشناختی نژادپرستی اساسا نتیجه ترکیب یک سوگیری شناختی شدید که روانشناسان اجتماعی به آن سوگیری “خارج از گروه” میگویند و ماهیتگرایی است. افراد تحت تاثیر این سوگیری ذهنی در ذهنشان افراد دیگر را به دو دسته “ما و آنها” تقسیم میکنند و طبعا بعد از این تقسیمبندی، گروه “آنها” نه یک گروه همتراز گروه ما بلکه “گروه مخالف ما” و البته پستتر از ما تلقی میشود.
این سوگیریهای شناختی در نتیجه تربیت شکل میگیرد. البته نه تنها تربیت والدین بلکه جامعه، مدرسه، تاریخ، رسانهها و حتی ساختارهای زبانی و دقیقا بهمینخاطر است که نژادپرستی و باورهای متعلقه آن بسختی قابل زدودن هستند.
بنظر من برای زدودن نژادپرستی نیازی نیست تفاوتهای نژادی را جشن بگیریم بلکه باید تلاشمان را در جهت تشخیص تعریفمان از نژاد و تغییر آن بگذاریم. در ضمن هرچند ماهیتگرایی بخشی از طبیعت انسانی ماست ولیکن تمایلات طبیعی نیز قابل تغییرند.
[ بازدید : 1259 ] [ امتیاز : 3 ]