آرشیو مطالب behnaz | علی ناصری،شاعران جوان ایرانی،علی ناصری شاعر،اشعارعاشقانه جدید

انشا درمورد امام حسین



درباره امام حسین(ع),شهادت امام حسین (ع),قیام امام حسین (ع)

درباره امام حسین (ع)

خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام
ولادت
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)


به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.


به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت, و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسين (ع ) و پيامبر (ص )
از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت, به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى, تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى, تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)

انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)


ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه :رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)

حسين (ع ) با پدر
شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست. پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد, جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت.پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.


در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)


امام حسين (ع ) با برادر
پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ,امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت.

درباره امام حسین(ع),شهادت امام حسین (ع),قیام امام حسین (ع)

حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)


امام حسين (ع ) در زمان معاويه
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد.

امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.


امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه به شهادت رساندن, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.

در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...

درباره امام حسین(ع),شهادت امام حسین (ع),قیام امام حسین (ع)

قيام حسينى
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .


حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)


امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است,اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد.

كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.


هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .


يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.


امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه :

مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم .

و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.


رسول گرامى (ص) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن على (ع) پيشوايان پيشين اسلام, شهادت امام حسين (ع) را بارها بيان فرموده بودند.حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .


خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته, از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد.

به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.


بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام رفت, و شهادت را دريافت. نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند,و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست.

درباره امام حسین(ع),شهادت امام حسین (ع),قیام امام حسین (ع)


راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.

و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است, هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست. سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت.


نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت.از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند.

پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.


ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود. (21)


نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)


امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد.

هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى, فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد

منبع.‌‌.beytoote.com


بازدید : 16300امتیاز :1

انشاء درموردشهید ان


انشای زیبا درباره شهید + شعر

انشا در مورد شهیددر این پست انشای زیبا درباره شهید و شهادت قرار داده شده است. با دانشچی همراه باشید.

وَلاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتَا بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون؛ هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند. آری شهیدان زنده اند و هم اکنون نظاره گر اعمال ما هستند که آیا پیرو راهشان هستیم یا نه …

شهید از بالاترین سرمایه زندگی اش یعنی جان خویش می گذرد تا در راه خدا و از بین بردن ظالمان و کافران از دین اسلام دفاع کند. شهادت بالاترین درجه ای است که انسان می تواند به آن برسد تا از مقربان درگاه الهی شود.

هدف شهید تنها کشته شدن نیست بلکه هدف والای او دفاع از دین الهی است همان دینی که ۱۲۴ هزار پیامبر برای ابلاغ آن به انسان ها و نشان دادن راه درست فرستاده شدند و در نهایت در راه خدا کشته شدند هم چنین ۱۱ امامی که با دلسوزی امت اسلام را هدایت کردند و با ظالمان جنگیدند و شهید شدند. از آن ۱۲ امام تنها یک امام حاضر و ناظر باقی مانده است که روزی به فرمان خدا ظهور خواهد کرد و با یارانش ریشه ظلم و فساد را از بین خواهد برد و عدالت را برقرار خواهد کرد.

شهیدان زمان ما نیز الگوی خود را پیامبران و ائمه اطهار قرار دادند تا مبادا بر دین اسلام خدشه ای وارد شود. وظیفه ما هو پیروی کردن و ادامه دادن راه شهداست. مبادا عکس شهدا را ببینیم و عکس آن ها عمل کنیم!

شعر درباره شهید

ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

« زهره » به نام توست غزلخوان آسمان
با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید

« قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد
در گسترای ساحت تحمید ای شهید

تیغ سحر زجوهره خونت آبدار
گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید

آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان
رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید

ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز
فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید

در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست
بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید

صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت
جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید

نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
« عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید

کتاب حماسه های همیشه

*******************************

کسی نگفت از میان توفان چگونه آن شب گذشته بودی
زگردباد و تگرگ و باران، چگونه آن شب گذشته بودی

کسی نگفت از میان آتش، میان آن شعله های سرکش
بهانه دردل، شراره در جان، چگونه آن شب گذشته بودی

نه ردپایی، نه گرد راهی، فقط تفنگی شکسته دیدم
توپیچان از کنار یاران چگونه آن شب گذشته بودی

به بال سرخت که بسته بود آن نشان پرواز آسمان را
بگو که از خط و خون یاران چگونه آن شب گذشته بودی

کسی نگفت از دل هیاهو ز خون و سنگر ز موج و باران
تو بی فراز از نهیب توفان، چگونه آن شب گذشته بودی

فقط شنیدم که بال خود را گشودی از این کرانه رفتی
کسی نگفت از فراز میدان چگونه آن شب گذشته بودی .

گرفتم از تو سراغ، گفتند گذشتی از شب، شهاب گونه
و من به حیرت که با شهیدان، چگونه آن شب گذشته بودی

شلمچه بود و نگاه تیزت، که می گشودی به دیده بانی
چه گویم اما به شوق ایمان، چگونه آن شب گذشته بودی

چو ابر وباران ره تماشا گرفته بودش اشک و خون چشمم
ندیدمت بالبان خندان، چگونه آن شب گذشته بودی.

*******************************

روزهای آتش و انتظار و انفجار، یادمان نرفته است
سینه ها داغدار، نخلهای سربدار، یادمان نرفته است

چکمه های پرزخون، عشق و ترکش جنون، پاتک و تک و نبرد
ورد لب دعایمان یا علی و ذوالفقار، یادمان نرفته است

کفتران عاشق و زخمی و شکسته بال، لا له های بی سرو-
دستهای مانده بر سیمهای خار دار،یادمان نرفته است

صبر و استقامت در خدا خلاصه ها، مردهای بی نشان-
در اسارت و غریب همچو نخل استوار، یادمان نرفته است

حجله حجله عاشقی- در جزایر عطش- فتح سنگر جنون
خیبر و محرم و کربلای پنچ و چار، یادمان نرفته است

حک شده است بر دل و یادمان نمی رود، جای جای شهرمان
مانده خون هر شهید همچو نقش یادگار! یادمان نرفته است!

منبع : daneshchi.ir


بازدید : 15987امتیاز :1

انشا در مورد پدر



انشا درباره روز پدر

انشا با موضوع روز پدر سال ۹۶

همیشه گفته اند بهشت زیر پای مادران است اما این بار می گویم بهشت در دستان پدران است . همان دستانی که دست های کوچک فرزندش را می گیرد و همه جا به آن این امید را می دهد که کوهی مثل پدر پشتش است

تا با خیال راحت فرزند قدم هایش را پیش ببرد در حالی که از هیچ چیز نترسد زیرا پدری دارد که مثل کوه استوار در کنارش ایستاده است

همان دستانی که با کار و زحمت در بیرون از خانه خورد و خوراک و آسایش فرزندانش را تهیه می کند … پدر همان کسی است که با آغوش گرفتن نتیجه زندگیش این حس خوب را به فرزند می دهد که در همه شرایط در کنار اوست و پا به پا یا پشت در پشت در کنار فرزندش قدم بر می دارد تا که هر وقت فرزندش پایش بلغزد دستانش را بگیرد و مانع سقوط آن شود .

پدر یعنی از خود گذشتگی های بزرگ. پدر یعنی دستان پینه بسته ، پدر یعنی شرمندگی از انچه که هست ,پدر یعنی نقابی از صبور و تحمل و استواری آما در زیر نقاب همش استرس و ناراحتی … هست ,پدر یعنی نگرانی های پنهانیپشت در اتاق هنگام مریضی, پدر یعنی بغض های یواشکی هنگام ازدواج فرزندانش, پدر یعنی قهرمان کودکی همه بچه ها

روز پدر مبارک

منبع : ansha.i


بازدید : 15472امتیاز :1

انشاء در مورد روز دختر


در مورد روز دختر مقاله‌های بسیاری نوشته شده است که به دلیل جایگاه خاص روز دختر در ایران است، زیرا روز ملی دختران مصادف با روز ولادت حضرت معصومه دختر امام هفتم شیعیان انتخاب شده است و علاوه بر جشن ملی، یک جشن مذهبی نیز هست. در ادامه می‌توانید مجموعه متن‌های متنوع ادبی، احساسی، تاریخی و مذهبی درباره روز دختر را بخوانید.
در مورد روز دختر (مقالات زیبای روز دختر)
ستاره | سرویس سرگرمی ـ سخنان بسیاری در مورد اینکه روز دختر چه روزی است، گفته شده و متن روز دخترفراوان نوشته شده است. آنچه در این میان اهمیت دارد، شناخت دختران و آشنا شدن با جایگاه آنها در روز دختر است. در مطلبی که پیش روی شماست چهار مقاله درباره روز دختر در سبک‌ها و محتواهای مختلف انتخاب کرده‌ایم و مطالعه آنها را در روز دختر به همه مخاطبان خوب ستاره توصیه می‌کنیم.

در صورتی که قسمت خاصی از این مطلب مد نظر شماست، با انتخاب عناوین ارائه شده در فهرست زیر به موضوع دلخواه خود برسید:


در مورد روز دختر (مقالات زیبای روز دختر)

مقاله احساسی در مورد روز دختر

اصلاً هنرمند به دنیا می‌آیند، نه، اینها خود هنر هستند، یک تابلوی بی‌نظیر که نقاش‌اش حتماً در حال خود نبوده که آن‌ها را این گونه بی‌محابا زیبا کشیده. موزونی یک سمفونی هیجان آور هستند.
لطافت آنها گلبرگ را به تمسخر می‌گیرد. ظرافت صدایشان گوش نوازترین موسیقی دنیاست و نگاه‌شان مسحور کننده‌ترین سحر در تمام طول تاریخ بوده است. کاش تاریخ را آنها می‌نوشتند. آن دستان ظریف نوشتن را بهتر بلدند.
اخم‌هایشان صاعقه‌وار آتش می‌زنند و خنده‌های از ته دلشان جهان را به رقص وا می‌دارد. اصلاً رقص برای آنها آفریده شده. وقتی آرام و موزون در آغوش هوا می‌خرامند انگار رؤیا جان می‌گیرد.
اشک‌هایشان جوشش چشمه‌ای‌ست از هزارتوی محبت، خواستن و پاکی. کاش تاریخ را اینها می‌نوشتند. دختران را می‌گویم. آن وقت تاریخی لطیف‌تر، خوش آهنگ‌تر، آرام‌تر و شیرین‌تری داشتیم.
تاریخ مردان پر از خشونت و بدآهنگی و کینه است. دختران می‌توانند با آبشار مویی صلح بیافرینند و آنگاه دیگر نیازی به مذاکره نبود. زیبایی‌شان کینه و بدی را به قتلگاه می‌برد.
اصلاً بین خودمان بماند، وسایل آرایش برای دختران نیست که، برای مردان است. این حجم زیبایی، ظرافت و توازن به مشاطه نیاز ندارد که. ای کاش تاریخ را دختران و زنان می‌نوشتند تا شاید هوای نفس کشیدن در تاریخ، در دنیا پاک‌تر و زلال‌تر می‌بود.
زیباترین زیبایی‌های عالم، روزتان مبارک
امین حلمی

در مورد روز دختر (مقالات زیبای روز دختر)

مقاله ادبی در مورد روز دختر

دختر یعنی تمام لحظه‌های خوب لبخندهای خدا از ته دل. از ابتدای ریشه زدن ریشه‌های زندگی در خاک وجود تک تک انسان‌ها. دختر یعنی کاشتن هر روز یک درخت و کمک به سبزتر کردن صمیمیت انسان‌ها.
تو تنها کسی هستی که روزی خدا پنجره اتاقش را باز کرد و پروازت داد روی زمین.
در مسیر راه کم کم بال‌هایت از بین رفت. شکل زیبایی گرفتی. تو شدی تنها کسی که وقتی روی زمین راه می‌رود، باران نعمت‌های خدا از بازترین پنجره‌ها، زمین را رنگارنگ می‌کند. تو با یک سفینه پُر از ابرهای باران‌زا و آرزوآور آمدی. آمدی تا بگویی قشنگ‌ترین لحظه‌ها را می‌شود در کنار تو سپری کرد. فقط کافی است قدر تو را بدانیم.
اصلاً اگر تو نبودی، دردانه بودن هم معنایی نداشت. عزیز خانه بودن، رنگی نداشت. بانوی خانه شدی.
تو انتظار خوش آب و رنگ مادری هستی، که چشم‌هایش به راه آمدنت دوخته است تا به یک همزبان همیشگی برسد. به یکی که وجودش امنیت‌ساز است. هم برای حالا و هم برای وقتی که قرار است مادر شود. پس مبارک است…
تو بازکننده ابروهای گره خورده پدری هستی، که هنوز بار توی دست‌هایش را روی زمین نگذاشته، روی شانه‌هایش یک جای خالی دارد که می‌تواند برای تو محکم و همیشگی باشد تا بتوانی به آن تکیه کنی و ببالی. بخاطر بودنش، بخاطر بودن خودت.
بگذار رو راست بگویم، خیلی خوشحالم که هستی، که خدا اجازه داده باشی، که سر و کله تو، توی زندگی ما پیدا شد، البته یک‌هویی.
می‌دانی؟ تو نقطه اتصال یک عشق سالمی که می‌توانی در بعدازظهر یک روز برفی پایش را روی زمین بگذارد و سردی‌ها را از بین ببرد. سیاهی‌ها را از بین ببرد، زشتی‌ها رو نابود کند، پس خوب آمدی.
کسی که پایه‌های یک آشیانه محکم است از همان ابتدا تا هر وقتی که صبح از خواب بیدار می‌شود و بتواند چشمانش را باز کند. آورنده لبخند به روی لب‌ها و پاشیدن طعم لبخندهایی از جنس رنگین کمانست. خوش رنگ… دختری…
دختر یعنی تمام لحظه‌های خوب لبخندهای خدا از ته دل. از ابتدای ریشه زدن ریشه‌های زندگی در خاک وجود تک تک انسان‌ها. دختر یعنی کاشتن هر روز یک درخت و کمک به سبزتر کردن صمیمیت انسان‌ها. یعنی پیچیدن بوی گل‌های یاس درون باغچه زندگی.
دختری که با وقار و غرورش همه را به وجد می‌آورد. کسی که با حجابش تمام پل‌های متانت را یکی یکی آجر چینی می‌کند و همه را به تحسین وا می‌دارد...
پس روزت مبارک
نیلوفر ناظری

در مورد روز دختر (مقالات زیبای روز دختر)

مقاله تاریخی در مورد روز دختر

روز دختر در ایران همه ساله برابر با اول ذی‌القعده و مصادف با سالروز تولد حضرت معصومه (س) است و طی چندین مراسم‌ مختلف مذهبی فرهنگی گرامی داشته می‌شود. روز دختر در ایران در رسانه‌های خبری و اجتماعی نیز بازتاب وسیعی می‌یابد. در ادامه کوشیدیم از خلال کتب تاریخی و تقویم‌های مختلف روز دختر را بیابیم.

روز دختر در جهان
روز دختر در جهان در تاریخ ۱۱ اکتبر برابر با ۲۰ مهر هر سال برگزار می‌شود. البته اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، روز جهانی دختر بچه‌ها (International Day of Girl Child). گرامی‌داشت روز دختر در جهان قدمت زیادی ندارد و از سال ۲۰۱۲ توسط سازمان ملل نام‌گذاری و به صورت رسمی آغاز شده است و هدف از آن ایجاد فرصت‌های بیش‌تر اجتماعی، بهبود وضعیت تغذیه و سلامت دختر خانم‌ها و رفع نابرابری‌ها ذکر می‌شود، البته چند سال قبل از این که سازمان ملل روز دختر را رسماً تعیین و اعلام کند، برخی انجمن‌ها و فعالان اجتماعی در سراسر جهان برای اعلام رسمی چنین روزی تلاش زیادی به خرج داده بودند. سازمان ملل متحد، در وب سایت خود صفحه‌ای را به این موضوع تخصیص داده که در آن اهداف، سیاست‌ها و برنامه‌های خود را در خصوص این روز در آن تشریح می‌کند.

روز دختر در ایران
در سال ۱۳۸۵ رویدادی تأثیرگذار برای دختران کشورمان اتفاق افتاد. شورای عالی انقلاب فرهنگی، براساس پیشنهاد فرهنگسرای دختران، روز مبارک تولد حضرت فاطمه معصومه(س)، کریمه اهل بیت را به عنوان «روز ملی دختران» تصویب و اعلام نمود و بر همین اساس نیز طی جشنی در روز میلاد آن حضرت، اولین سالروز ملی دختران گرامی داشته شد و فرهنگسرای دختران به عنوان دبیرخانه دائمی روز ملی دختران انتخاب گردید.

روز دختر در ایران باستان
سپندارمذ یا سپندارمذگان در ایران باستان به عنوان یادبود روز زن جشن گرفته می‌شده. در حقیقت، سپندارمذ، نام ایزدبانو یا الهه و نگهبان سرزمین سبز و نماد باروری است. به همبن سبب، این نام‌گذاری با روز مادر تناسب بیشتری دارد. این رسم، یادگاری از زمان هخامنشیان است. ۵ اسفند، برابر با ۲۴ فوریه میلادی، در تقویم پارسی ایران به عنوان روز سپندارمذگان یا روز زن نامگذاری شده. همچنین همین روز به اسفندگان نیز مشهور است. روزی که مختص به دختر باشد، در تقویم ایران باستان یافت نشد و عموماً همین روز سپندارمذ به عنوان گرامیداشت روز زن، مادر و دختر جشن گرفته می‌شده است.

در مورد روز دختر (مقالات زیبای روز دختر)

مقاله مذهبی در مورد روز دختر

نهال اسلام در زمانی جوانه زد که مردمان زمانش، جاهلانه ارزشی برای زن و دختر قائل نبودند؛ همان زنانی که وجودشان مقدمه پدیدآیی مردان بود. در این زمانه دشوار فرهنگی، یکی از اهداف اساسی رسالت پیامبر اعظم (ص)، تغییر پندارهای نادرست و توجه دادن همگان به جایگاه والای زنان و دختران در جامعه بود. این تلاش فرهنگی، پس از چند سال به بار نشست و با تولد دختری بهشتی که خداوند به پیامبر هدیه داده بود، به اوج رسید. دختری که از مردان بسیاری گوی سبقت در فضیلت و کمال ربود و لقبی جاودانه یافت: «برترین زن هستی». از برکت این کوثر الهی و به مدد الگوگیری از آن حضرت، نگاه جامعه اسلامی به زنان و دختران اصلاح شد و پس از آن، دختران دیگری یکی پس از دیگری جاده تکامل و تعالی را سپری کردند و فاطمه‌گونه، پای در مسیر عصمت و پاکی نهادند که یکی از آن مهتران، فاطمه معصومه (س) دختر پاک نهاد امام هفتم و خواهر محبوب امام رضا (ع) است که به یمن قدومش، «روز ملی دختران» در ایران اسلامی بسان ستاره‌ای در آسمان، در تقویم ملی درخشیدن گرفت. تولدش گرامی باد!

جایگاه دختران در روایات
در کتاب‌های روایی اصیل شیعه، بخش‌های جداگانه‌ای درباره دختران و جایگاه آنان آمده است. برای نمونه، در کتاب شریف کافی «باب فضل البنات؛ درباره فضیلت دختران»، در وسائل الشیعه بابی به نام «باب استحباب طلب البنات و اکرامهن؛ مستحب بودن طلب دختر از خداوند و تکریم دختران»، و «باب زیاده الرقه علی البنات و الشفقه علیهن اکثر من الصبیان؛ درباره دلسوزی و محبت بیشتر به دختران در مقایسه با دیگر فرزندان»، و نیز روایاتی درباره نهی از بد دانستن نوزاد دختر و نیز حرمت آرزوی مرگ دختران، وارد شده است که نشان دهنده توجه والای اسلام به دختران است.

روایات
پیامبر اعظم(ص):‌
بهترین فرزندان شما دختران هستند. / مستدرک­ الوسائل، ج. ۱۵، ص. ۱۱۶، ح. ۱۷۷۰۸.

پیامبر اعظم (ص):‌
هرکه را دختری است، خداوند یاری دهنده او، برکت بخش به او و آمرزنده او خواهد بود. / همان، ح. ۱۷۷۰۲

پیامبر اعظم (ص):‌
مهر ویژه خداوند بر پدر دختران باد. دختران مبارک و دوست داشتنی‌اند و پسران بشارت دهندگانند و دختران باقیات صالحاتند. / همان، ح. ۱۷۷۰۰.

پیامبر اعظم (ص):‌
هر خانه‌ای که در آن دختر باشد، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی‌اش می‌شود و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی‌گردد، در حالی که در هر شبانه روز برای پدر آن دختران عبادت یک‌سال نوشته می‌شود. / همان، ح. ۱۷۷۰۹.

پیامبر اعظم (ص):‌
هر کس سرپرستی دو یا سه دختر را داشته باشد، با من در بهشت خواهد بود. / همان، ح. ۱۷۷۰۱.

در روایات آمده است:
به پیامبر خدا (ص) بشارت تولد دختری دادند. حضرت با نگاهی به چهره اصحاب دریافت که آن‌ها از این خبر ناخرسندند؛ از این روی فرمود: شما را چه شده، گلی به من داده شده که او را ببویم و روزی‌اش بر عهده خداوند متعالی است. / من لایحضره ­الفقیه، ج. ۳، ص. ۴۸۲، ح. ۴۶۹۳.

امام صادق (ع):‌
پسران نعمتند و دختران حسنه و نیکی، و خداوند از نعمت‌ها می‌پرسد، ولی بر نیکی‌ها پاداش می‌دهد. / الکافی، ج. ۶، ص. ۵، ح. ۱۲.

امام صادق (ع):‌
آنکه سرپرستی دو دختر را عهده دار شود، این کار او را از آتش و عذاب باز خواهد داشت. / من لا یحضره­ الفقیه، ج. ۳، ص. ۴۸۲، ح. ۴۶۹۹.

امام صادق (ع):‌
آنگاه که مردی صاحب دختری شد، خداوند فرشته‌ای به سوی نوزادش روانه می‌کند که بال بر سر و سینه او کشد و گوید: کودکی ضعیف آفریده شده است. انفاق کنندگان بر او از سوی خداوند یاری خواهد شد. / همان، ح. ۴۷۰۰.

امام رضا (ع):‌
خداوند بر دختران مهربان‌تر از پسران است و هر کسی بانویی از محارم خود را شاد کند، روز قیامت از سوی خداوند شاد می‌گردد. / الکافی، ج. ۶، ص. ۵، ح. ۷.
ابراهیم اخوی

ضمن تبریک روز دختر، امیدواریم مجموعه مقاله در مورد روز دختر توانسته باشد، رضایت شما را جلب کند. لازم به ذکر است، در مقالاتی که خواندید به تناسب مخاطبان و نیاز آنها در متن اصلی تصرف و تلخیص صورت گرفته بود. از طریق ارسال نظر برایمان بنویسید کدام مقاله را مفیدتر از بقیه می‌دانید.
منبع : http://setare.com/


بازدید : 15295امتیاز :1

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به علی ناصری،شاعران جوان ایرانی،علی ناصری شاعر،اشعارعاشقانه جدید است.