همه چیز درباره ازدواج

سه شنبه 18 اسفند 1394
10:46
www.Alinaseri.ir

چرا همسرتان خیانت میکنند.

در جهان کنونی برقراری ارتباطات معقول و مشروع ضرورت داشته و از لوازم لاینفک زندگی اجتماعی است، اما آنچه می تواند به این مشروعیت لطمه بزند روابط بی ضابطه ای است که می تواند پایه های روابط اجتماعی را سست کند. زیرا چنین روابطی ضربه جبران ناپذیری بر عفت عمومی و زندگی شخصی انسان وارد می کند.

از قدیم تا کنون مردم بر این باورند که مردها در روابط با جنس مخالف از تعهد کمتری برخوردارند در حالی که طبق تحقیقات جدید زنان نیز نسبت به مردها می توانند دست به خیانت زده و در روابط خود پایبند نباشند.

مردها در عین تعهد به همسر خود در مجذوب شدن چه از نظر عاطفی یا جنسی با نفر دیگر، تعهد خود را زیر پا می گذارند.

در مقابل، زن ها تا زمانی که از طرف مرد خود کاملا از هر نظر تامین شوند بر تعهد خود پایبند می مانند، اما به محض ایجاد و ادامه خللی در درک و تامین عواطف و نیازهای خود مانند مالی، معیشتی و… از جانب مرد و شروع مشکلات بین آن دو، زن نیز به سوی خیانت و بیراهه کشیده می شود.
از نظر آنان اگر مردها یاد بگیرند نسبت به همسر خود در موارد ذکر شده پایبند باشند دلیلی ندارد که زن دست به خیانت بزند.

از دیدگاه روانشناختی، تصور زن ها همیشه این بوده که در صورت خیانت و ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر، تمام معنویات، اعتبار و اصالت وی به عنوان یک زن شایسته از بین می رود.

علاوه بر این مردها باید بدانند که از نظر عاطفی و روحی یک زن همیشه از ترس خیانت مردها و قربانی نشدن به روابط زناشویی خود پایبند و همواره با تمام قوا به تداوم و تامین همسر خود اهمیت می دهند. در هر صورت خیانت همسران یک امر پیچیده و در عین حال دو طرفه است.
باید بدانیم که همه ما در این مورد نقش داریم و نقش خود را در این مورد باید بررسی کنیم، مثل بی توجهی عاطفی یا عدم رضایت جنسی و مشکلات در روابط بین فردی و مواردی مشابه.

خیانت می تواند عاطفی یا جنسی باشد، تحقیقات نشان می دهد که برای زن ها عاطفی و برای مردان خیانت جنسی نابخشودنی تر و تحمل آن سخت تر است.
معمولا زندگی زناشویی که با خیانت روبه رو می شود دیگر طراوت و شادابی قبل را نخواهد داشت مگر اینکه طرف رابطه شما از ظرفیت روانی بالایی برخوردار باشد و خود را نیز در این اتفاق سهیم بداند و به فرد خیانت کار اجازه جبران اشتباهی که مرتکب شده است را بدهد.

روان شناسان معتقدند، با رعایت موارد زیر می توانید تا حدودی به همسرتان کمک کنید تا بتواند اشتباهش را جبران کند:

1. نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یک مرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید.
شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیرورو کنید. نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف کنید.

2. باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک، تردید، شوکه شدن، آشفتگی، ترس، درد، رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملا نرمال است.

3. این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود، از قبیل حالت تهوع و استفراغ و مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی)، لرزش، اختلال حواس، کم غذایی و کم اشتهایی. سعی کنید در این مواقع بیش از پیش از خود مراقبت کنید.
. برای خود یک ژورنال درست کنید. تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را بر روی کاغذ یادداشت کنید تا ذهن تان از افکار منفی تخلیه شود.

4. با همسر خود در موقعیت مناسب در مورد بدعهدی اش صحبت کنید. تمام سوال هایی که به ذهنتان می رسد را بپرسید، شاید با این کار به نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلا فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.

5. هر چند وقت یک بار با روانشناس یا مشاوره ملاقات داشته باشید. سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید، هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجددا رابطه با هم برقرار کنید باید تحت آزمایش (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید (البته این در صورت خیانت جنسی می باشد).

6. نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید. با فرزندانتان صادق باشید اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید. قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید. تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته به بهبودی خواهد رفت.
اگر بیش از اندازه عصبانی باشید و بر سر مسائل کوچک داد و بیداد راه بیندازید و احساس کنید بر روی طناب بسیار باریکی در حال راه رفتن هستید و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس پس از سانحه شده اید و باید هر چه سریعتر به یک متخصص مراجعه کنید.

7. سعی نکنید این بازی که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه ای شده را شروع کنید، این کار صرفا انرژی شما را تلف می کند، در این صورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.
. اگر بیش از اندازه عصبانی باشید و بر سر مسائل کوچک داد و بیداد راه بیندازید و احساس کنید بر روی طناب بسیار باریکی در حال راه رفتن هستید و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید، بی شک دچار استرس پس از سانحه شده اید و باید هر چه سریعتر به یک متخصص مراجعه کنید.


8. انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی، بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید به راحتی از بین برود؛ از بین رفتن درد و رنج وارده از طریق خیانت نیازمند زمان است.

همسری که مورد بی وفایی قرار گرفته است همیشه از خود می پرسد چطور توانست چنین کاری بکند؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز… دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.

وقتی زوجین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند، پرسش اصلی این است که آیا بهبود اوضاع اختلالات زناشویی امکان پذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟

با در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته کمک های تخصصی از مشاوران ازدواج با اطمینان می توان گفت که آینده خوبی در انتظار زندگی مشترکتان خواهد بود. زیرا گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیزبین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح کند.

گام اول؛ باید مشخص شود که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید:
ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، چه آن را تشخیص داده باشید یا نه. مسلما یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را فراموش کرده بودید.
گام دوم؛ میدان را برای نفر سوم خالی نکنید:
ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند و سه نفر در آن نمی گنجد. ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده است، بنابراین به شما توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و درصدد باشید که برای همسر بی وفا روشن کنید که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنید.
اما اشتباه نکنید، منظور این نیست که با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه بیندازید و خدای ناکرده دست به کاری بزنید که پشیمانی به بار بیاورد. همچنین به هیچ عنوان خانه را ترک نکنید.
بلکه منظور این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی فرصت می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسرشان جا باز کند.
شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید، مشکلات را شناسایی و حل کنید. اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید با همسرتان صحبت نکنید اما به نقش های زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان و… عمل کنید.
گام سوم؛ بدانید چه انتظاری داشته باشید:
اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف انجامد.
فرایند بی وفایی دردی غیر قابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید نه تنها عذاب کمتری می کشید بلکه به ازدواج تان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهتر ین راه ها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟
به طور مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند؟

برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستی هایی است که اگر شناسایی و سپس اصلاح شود مشکلات تا حد زیادی برطرف می شود.
اما در برخی دیگر از موارد زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است. اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده باز گردانید؛ بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف است.
گام چهارم: شروع به رفع نیازهای یکدیگر کنید:
در این گام شما باید سعی کنید نیازهای عاطفی که فرد دیگری برای همسرتان برطرف کرده است را به شکل بهتری برطرف کنید.
زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازساری کنند و با برطرف کردن نیازهای یکدیگر فصل تازه ای از عشق را در زندگی برنامه ریزی کنند. وقتی آموختید مهمترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود.

باز گشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است، شما با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوید که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارید.
بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببینید که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهمشان کار کنند. وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید زندگی مشترکتان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید.

از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گام های اصلاح رابطه تخریب شده تان را بردارید.
توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست؛ زوجین در قالب کلام نگرش های خود را درباره خویشتن و مخاطب خود و مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند.

در آخر خیانت در زندگی امری نکوهیده و ضد اخلاقی است که اثرات زیانبار آن قطعا دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد؛ بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به آنها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها کرد.

خیانت به هر صورتی که باشد و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد ناپسند و منفور است و تنها یک نتیجه در بر خواهد داشت: شرمندگی.

9. واقع بین باشید. درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، حمل و نقل خود را در نظر بگیرید، اگر تصمیم به خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جایی برای زندگی کردن دارید و منبع در آمدی دارید که از آن بتوانید نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید.

علاوه بر این مطالب همسران باید بدانند که ابراز علاقه در قالب کلام می تواند نیروی شفابخشی را برای ادامه رابطه به وجود آورد. این موضوع نکته ایست که کلیه روانشناسان به آن اقرار می کنند و این در حالی است که بسیاری از همسران از آن ابا دارند و به اهمیت آن واقف نیستند.

همسری که مورد بی وفایی قرار گرفته است همیشه از خود می پرسد چطور توانست چنین کاری بکند؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز… دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.

وقتی زوجین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند، پرسش اصلی این است که آیا بهبود اوضاع اختلالات زناشویی امکان پذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟
با در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته کمک های تخصصی از مشاوران ازدواج با اطمینان می توان گفت که آینده خوبی در انتظار زندگی مشترکتان خواهد بود. زیرا گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیزبین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح کند.

گام اول؛ باید مشخص شود که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید:
ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، چه آن را تشخیص داده باشید یا نه. مسلما یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را فراموش کرده بودید.

گام دوم؛ میدان را برای نفر سوم خالی نکنید:
ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند و سه نفر در آن نمی گنجد. ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده است، بنابراین به شما توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و درصدد باشید که برای همسر بی وفا روشن کنید که به هیچ عنوان این وضعیت را تحمل نمی کنید.
اما اشتباه نکنید، منظور این نیست که با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه بیندازید و خدای ناکرده دست به کاری بزنید که پشیمانی به بار بیاورد. همچنین به هیچ عنوان خانه را ترک نکنید.
بلکه منظور این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سرخورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی فرصت می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسرشان جا باز کند.
شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید، مشکلات را شناسایی و حل کنید. اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید با همسرتان صحبت نکنید اما به نقش های زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان و… عمل کنید.

گام سوم؛ بدانید چه انتظاری داشته باشید:
اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف انجامد.
فرایند بی وفایی دردی غیر قابل تحمل را به افراد وارد می کند. اگر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید نه تنها عذاب کمتری می کشید بلکه به ازدواج تان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید. یکی از بهتر ین راه ها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟
به طور مثال بعد از چند روز از وقوع این حادثه وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید، مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان به طور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای باعث بروز این رفتار ناشایست شده است؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما را پر می کند؟

برای ادامه رو ی ادامه مطلب کلیک کنید


چگونه والدین را برای ازدواج راضی کنیم


ازدواج در ایران به معنی پیوند دو نفر نیست، بلکه به معنی 10، 20 یا حتی 50 نفر است! شما با ازدواجتان دو خانواده و در برخی مناطق کشور دو طایفه را به هم پیوند می زنید و به همین دلیل، خانواده سهم بزرگی در انتخاب و زندگی آینده دارد. آنقدر که اگر پدر و مادر مخالف ازدواج شما باشند، سایه این مخالفت همواره بر سر زندگی شما خواهد بود.


اما واقعیت این است که الگوهای ازدواج در سال های اخیر تغییر کرده و این دختر و پسر هستند که ملاک های خود را تعیین کرده و همسرشان را انتخاب می کنند. این ملاک ها البته در چهارچوب خانوادگی هر فرد تعریف می شود اما به هر حال گاهی تفاوت هایی وجود دارد که به فاصله دیدگاه جوان ترها با والدینشان برمی گردد.


ازدواج با رضایت والدین، آرامش بیشتری را برای شما در پی دارد اما این رضایت نباید به قیمت نارضایتی شما از ازدواج به دست بیاید. به بیان دیگر، نباید صرفا به خاطر رضایت والدین تن به ازدواجی دهید که با آن موافق نیستید.


از سوی دیگر، گاهی اوقات والدین با دلایل واهی با ازدواج شما مخالفت می کنند ولی اگر شما ثابت قدم باشید، می توانید تلاش کنید که بعد از ازدواج نظر مساعد آنها را جلب کرده و آنها را متوجه اشتباه خود کنید. در این صورت به کفش های آهنی نیاز دارید و تحملی بسیار بسیار طولانی. آن هم نه یک تنه، بلکه شما و همسرتان هر دو باید صبور باشید تا با وجود دیدن رفتار نامناسب آنها و شنیدن زخم زبان هایشان، باز طوری رفتار کنید که در گذر زمان به شما اعتماد پیدا کنند. به هر حال باید بپذیرید که اگر انتخابی خارج از رضایت والدین انجام دادید، تا پایان مسئولیت انتخابتان را به عهده بگیرید و اگر لازم بود بهای آن را بپردازید. مسلم است که چنین چیزی وقتی امکان پذیر می شود که شما از انتخاب خود کاملا مطمئن باشید و بعد از ازدواج سعی کنید زندگی تان را مستحکم نگه دارید.


چطور والدین را راضی کنیم؟

1. اول از همه بدانید که تهدید و پرخاشگری و جنگ و دعوا به هیچ نتیجه ای نمی رسد و فقط آتش معرکه را بیشتر می کند. بنابراین از فکر قهرمان بازی بیرون بیایید و بیشتر تلاش کنید در سکوت و آرامش ماجرا را پیش ببرید.


2. با والدین تان صحبت کنید. در شرایطی آرام و منطقی و هر از چند گاهی بحث را پیش بکشید و سعی کنید نظر مثبت شان را جلب کنید.


3. والدین شما، حتما دلایلی برای مخالفت شان دارند. آنها را بشنوید و سعی کنید فارغ از شور و شوق عاشقی و هیجانات مقطعی، این دلایل را تحلیل کنید. شاید واقعا حق با آنها باشد. می توانید این دلایل را با فرد سومی که به بی طرفی او اطمینان دارید در میان بگذارید و مشورت کنید. این فرد می تواند دوست، استاد، بزرگ فامیل یا مشاور باشد.


4. والدین گاهی به خاطر بی اعتمادی به شما با انتخابتان مخالفت می کنند، چون فکر می کنند به قدر کافی بزرگ و عاقل نشده اید. در این شرایط باید دلایل خود را از انتخاب فرد مورد نظر تشریح کنید و به آنها ثابت کنید که بزرگ و قابل اعتمادید.


5. اگر لازم بود از بزرگترهای فامیل و دوستان مورد اعتماد والدین تان کمک بگیرید و آنها را واسطه قرار دهید.


6. می توانید این جلسات گفتگو را با حضور نامزدتان برگزار کنید تا در شرایطی منطقی، والدین هر دو شما را محک بزنند و دلایلتان را بشنوند و به شما اعتماد پیدا کنند.


7. اگر هیچ کدام از راه ها نتیجه نداد، سعی کنید همراه والدین تان پیش مشاور یا روانشناس بروید و در شرایطی منصفانه درباره مشکل صحبت کنید.


مخالفت خانواده ها را جدی بگیرید

اگر مخالفت خانواده ها به خاطر تفاوت اعتقادات مذهبی دو خانواده بود، اگر اختلاف مالی فراوان بین خانواده ها وجود داشت، اگر فاصله سنی شما و نامزدتان بسیار زیاد است و اگر مخالفت والدین به دلیل موجه نبودن شخصیت فرد مورد نظر است (در حالی که شما معتقدید می توانید با قدرت عشق و صبر او را عوض کنید) بهتر است به توصیه والدین تان گوش دهید و بی گدار به آب نزنید.

حساسیت والدین در این مسائل کاملا منطقی است و شما باید در انتخابتان دقت بیشتری داشته باشید.


حسادت های دوران نامزدی


در ابتدای ازدواج یا آشنایی زیاد پیش می آید که نامزدها دچار احساس حسادت شوند. این حسادت که همزمان با حس مالکیت و «ما شدن» به وجود می آید، گاهی آنقدر عذاب آور می شود که روابط نامزدها را متشنج می کند و قول و قرارهای ازدواج را بهم می زند.


برای دختر و پسری که تا پیش از این درباره انجام کارهایشان استقلال داشته اند، ساده نیست که به محض آشنایی یا عقد در چهارچوب های تنگ نظرانه قرار بگیرند و روی رفت و آمد آنها، رفتارهای منطقی و عرفی آنها و روابط سالم شان برچسب زده شود.


چرا حسادت؟


معمولا دلیل اصلی این است که دحتر و پسر در ابتدای ازدواج احساس می کنند باید این ما شدن و تملک را به همه دنیا اعلام کنند. آنها این کار را نشانه ای از توجه می دانند که با روشی اشتباه، در واقع اشتباه ترین روش ممکن، به طرف مقابل تفهیم می کنند.


فرد حسود، سعی می کند همسرش را با همه وجود در چنگ بگیرد و مراقب است که با سهل انگاری او را از دست ندهد. اما اغلب به این فکر نمی کند که همسر او در تمام این سال ها یاد گرفته که چطور روابطش را به شکلی سالم تنظیم کند و از خطر دور بماند!

گاهی وقت ها نگرانی از این بابت است که فرد حسود، خود را در رده ای پایین تر از نامزد یا همسرش تصور می کند و با اعمال فشار و سخت گیری سعی دارد محیط اطراف همسرش را محدود کند تا او قدرت مقایسه را از دست بدهد و متوجه این تفاوت نشود. مسلم است که در چنین مواردی به روی شخص آوردن و صحبت کردن از کمبودهای او می تواند این حلقه فشار را تنگ تر و تنگ تر کند. اگر شما هم جزو قربانیان این حسادت هستید باید سعی کنید به همسرتان حس ارزشمندی و توانایی بدهید و اعتماد به نفس او را بالاتر ببرید.

ازدواج مجدد بعد از جدایی

من از ازدواج فراری ام! اولین جمله ای است که از او می شنوم. زن خوش صحبت و خنده رویی که دائم می خندد تا مبادا بغضش بترکد!

6 ماه است از همسرش به دلیل اعتیاد شدید جدا شده و همراه پسر پنج ساله اش در خانه پدر زندگی می کند. می گوید ازدواج اولم با وجود مخالفت های شدید خانواده ام صورت گرفت. این ازدواج تنها حاصل حماقت هایی بود که خودم مرتکب شدم. دیگر نمی خواهم اشتباه کنم و دوباره زیر یک سقف با مردی زندگی کنم.

بیشتر که با او صحبت می کنم کمی نرم تر می شود و اولین شرط ازدواج مجددش را داشتن شرایط خوب مالی عنوان می کند. می گوید آنقدر سختی کشیده ام که دیگر هیچ چیز جز پسرم برایم مهم نیست.


اکثر کسانی که ازدواج اولشان به دلیل طلاق یا فوت همسرشان نتیجه ای نداشته است، ماه های اول یا حتی چند سال اول قاطعانه می گویند حرف از ازدواج نزن. مخصوصا افرادی که طلاق می گیرند به واسطه سختی هایی که کشیده اند، نسبت به ازدواج مجدد اظهار بی تمایلی می کنند.


آرزو هم از آن دسته است. زن بیست و نه ساله ای که از زندگی اولش مثل یک کابوس یاد می کند و به راحتی حاضر نیست دوباره تن به زندگی مشترک دهد. هر چند شروط ازدواجش همچنان نشان از احساس دارد و نه عقل.


اکثر این افراد مدتی بعد دوباره تصمیم به ازدواج می گیرند، اما به دلیل یک تجربه ناموفق طبیعتا برای ازدواج دوم با محدودیت های ویژه ای روبه رو هستند.

متاسفانه برخی افراد وقتی می خواهند دوباره ازدواج کنند، بیشتر به دلیل فشارهای خانوادگی و اجتماعی، فرار از تنهایی یا حتی برای رو کم کنی همسر سابق و خانواده اش یا رفع نیازهای عاطفی، جنسی و مالی و بدون در نظر گرفتن معیار مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می دهند. در حالی که کسی در ازدواج مجدد موفق تر است که بتواند فارغ از ازدواج اول با انگیزه های سالم و بهتری دست به انتخاب بزند.


خصوصیات مشترک در همه ازدواج های دوم


دکتر علیرضا ناصری، رئیس گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی می گوید: کسانی که دو بار ازدواج می کنند، معمولا دارای خصوصیات مشترکی هستند. از جمله این که خودشان را بی تقصیر می دانند در حالی که در هر طلاقی طرف بی تقصیر وجود ندارد.


شیرین زن سی و پنج ساله ای است که ازدواج اولش به دلیل نداشتن تفاهم با همسرش به بن بست رسید. خیلی مایل به صحبت نیست. چند کلمه ای هم که می گوید از زمین و زمان و نداشتن بخت و اقبال شکایت می کند.

او دو سال پس از جدایی با مردی ازدواج کرد که به نظر خودش ابتدا کاملا بی عیب و نقص به نظر می رسید. اما با گذشت زمان و ورود به زندگی مشترک، تمام ایرادهایی که در همسر سابقش وجود داشت، این بار در زندگی جدیدش جستجو می کرد. در حالی که اصلا متوجه احساس وسواس گونه خود نسبت به مسائل کوچک نبود.

هر فردی پس از طلاق به ایراد و اشکال طرف مقابل بیشتر تاکید و تکیه می کند. ناصری می گوید: تجربه نشان داده بیشتر افراد بعد از ازدواج مجدد به دنبال عیب و ایرادهای طرف مقابل هستند و به نقش و سهم خود و کم و کاستی هایی که در انتخاب همسر و زندگی مشترک داشته اند، توجه چندانی نمی کنند. رفتار و رویه زندگی گذشته نیز به طور معمول در زندگی مشترک آینده تکرار می شود. رفتار و عملکرد همسران در زندگی مشترک اول و دوم از ثبات و پایداری نسبی برخوردار است.


مشکلات حل نشده با همسر سابق


یکی از مهم ترین نکته ها در ارتباط با ازدواج دوم که می تواند تاثیرگذار باشد، موضوع مشکلات حل نشده با همسر سابق است.


البته این امر در همه ازدواج های مجدد اتفاق نمی افتد. ناصری در این مورد می گوید: به هر حال زندگی هایی که منجر به طلاق شده دارای مجموعه ای از تعارض ها، مشکلات و درگیری هایی بوده که کار را به طلاق کشانده است. مقداری از این مشکلات پس از جدایی و به دلیل نبود همسر به مرور زمان فراموش می شود، اما برخی مسائل همچنان پابرجا می ماند. درصد قابل توجهی از این مشکلات به دلیل فرزندان ازدواج سابق است. بعضی از این مشکلات از طریق فرزندان به دلیل حل نشدن مشکلات بین والدین و فرزندان به زندگی جدید سرایت می کند.

همچنین مقدار قابل ملاحظه ای از رفتار و عملکرد همسران در زندگی مشترک از طریق برخورد با همسر سابق آشکار می شود.

به عبارتی پنهانی ترین رفتار فرد در برخورد با همسر سابق خود را نشان می دهد. مثلا ممکن است فرد پنهان کاری هایی در ازدواج دوم داشته باشد که با پرس و جو می توان تا حدودی به شناخت دست یافت.


نه تنها در ازدواج دوم بلکه در اولین ازدواج نیز نامزدی ها و عقدهایی که به هم خورده است باید مورد بررسی قرار گیرد.


عشق و ازدواج دوم


هر زن و مردی به ارتباطی لطیف و عاشقانه با همسر نیاز دارد. حتی همسرانی که به عشق نیازمندند به طور نسبی مشکلات و اختلافاتی با یکدیگر دارند، اما این اختلافات کمرنگ تر از عشق میان آنهاست.


برخورداری از ارتباطی عاشقانه با همسر، احساسی بسیار ارزشمند است. این اتفاق می تواند در ازدواج دوم نیز رخ دهد.


یکی از معیارهای سنجش موفقیت در ازداوج دوم، ارتباط عاشقانه و موفقی است که بین زن و شوهر به وجود می آید. این افراد عبارت «گل بی عیب خداست» را کاملا درک کرده اند.


همه ازدواج های دوم اگر با بررسی های لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارند. بسیاری از کسانی که تجربه زندگی مشترک را دارند، قدر زندگی را بهتر می دانند. افراد معمولا پس از طلاق در حد و اندازه هایی نسبت به مشکلات خود در زندگی گذشته شان آگاهی پیدا می کنند که البته کافی نیست.ناصری علاوه بر وجود علاقه میان همسران، دیگر شرط موفقیت این دسته از افراد را بسته به این می داند که فرد یک بازه زمانی قابل قبولی را سپری کرده باشد. در حالی که یکی از دلایل شکست در ازدواج دوم همین بازه زمانی است، چرا که هنوز مشکلات روحی و روانی فرد پابرجاست در حالی که زندگی مشترک قبلی بسته شده است.


همچنین کسانی که به ازدواج مجدد اقدام می کنند، اگر دارای فرزند باشند، شرایطشان کمی متفاوت است. این افراد به دلیل داشتن فرزند، دیرتر ازدواج می کنند. برخی از آنها نیز بعد از بزرگ شدن فرزندانشان به ازدواج مجدد اقدام می کنند.


با فرزندان همسرمان چگونه رفتار کنیم؟


معمولا فرزندان اگر در سنین حساس کودکی یا نوجوانی باشند نسبت به ازدواج پدر یا مادرشان واکنش منفی نشان می دهند، اما نحوه رفتار فرزند در مقابل ناپدری یا نامادری بستگی زیادی به برخورد طرف مقابل دارد.


نکته بسیار مهم در این زمینه خودجوشی و طبیعی بودن عواطف و احساسات است. تجربه نشان داده است فرد اگر به معنای واقعی همسرش را دوست داشته باشد به طور عادی فرزندان او را که حاصل ازدواج و زندگی گذشته اش هستند نیز دوست خواهد داشت.


ناصری، روان شناس معتقد است: چنانچه فرد ملاحظه کند فرزندش نیز مورد علاقه و احترام همسرش است، چنین امری روی نگرش و علاقه مندی او نسبت به همسر دوم اثر مثبت و سازنده ای دارد.


حتی در بعضی موارد فرد با مشاهده بی مهری های بی دلیل همسرش نسبت به فرزندش احساسی ناخوشایند نسبت به شریک زندگی خویش در ازدواج دوم پیدا می کند.

ناصری اشتباه دیگر افراد را در این مورد مجبور کردن فرزند به ویژه در سنین کم به گفتن «مامان» یا «بابا» به شخص تازه وارد در خانواده می داند.

وی بیان می کند: گاهی در برخی خانواده ها می بینیم که کودک را به گفتن بابا یا مامان مجبور می کنند. در حالی که کودک اگر خودش نخواهد طرف مقابل را مادر یا پدر خطاب کند، این اجبار اثر سوء خواهد داشت.


شهین، دختر بیست و چهار ساله ای است که پدرش پس از جدایی اقدام به ازدواج مجدد کرد در حالی که او هشت سال و برادرش 12 سال داشتند. او در مورد رابطه خود و برادرش با همسر پدرش می گوید همیشه تلفظ واژه مامان برایمان سخت بوده است و هیچ گاه نتوانستم نامادری ام را مامان صدا کنم. اما رابطه ما همیشه مسالمت آمیز بوده و سعی کرده ایم با هم کنار بیاییم، اما برادرم هرگز نتوانست با این مسئله کنار بیاید. شهین دلیل عکس العمل برادرش را وابستگی شدید به مادرشان می داند.


کودکانی که پدر و مادرشان به علت جدایی اقدام به ازدواج مجدد می کنند، شرایط سخت تری را می گذرانند. زیرا کمتر حاضر به پذیرش عضو جدید خانواده می شوند.


بهتر است در این مورد تصمیم را به عهده خود کودک بگذاریم و به او زمان بدهیم تا بتواند با این مسئله کنار بیاید.

خاستگاری.

بسیاری از خانواده ها در ملاقات های ابتدایی شرایط صحبت دو نفره دختر و پسر را مهیا می کنند و برخی بهتر می بینند تا در میان جمع دختر و پسر با یکدیگر آشنا شوند و صحبت اختصاصی را به بعد موکول کنند.


در جلسه ابتدایی صحبت، باید پیرامون مسائل کلی و پیدا کردن تصویری عمومی و کلی از طرف مقابل به بررسی پرداخت. لذا توصیه می شود هر دو نفر صحبت را از تشریح بیوگرافی خود شروع کنند. بیوگرافی می تواند شامل وضعیت شغلی، وضعیت تحصیلی، تعداد اعضای خانواده، سابقه شغلی و تحصیلی، ویژگی های بارز شخصیتی و اعتقادی باشد. در این بین هر چه اطلاعات ارائه شده توسط هر شخص ریزتر و کامل تر باشد، بهتر است.


موضوع های کلی دیگری که می تواند در نظر قرار گیرد میزان تمایل به حضور اجتماعی، انتظارات کلی طرفین از زندگی آینده، و اهداف کلی زندگی باشد. همچنین هر گونه مطلب یا موضوعی که برای طرفین نقش حیاتی داشته و تصمیم ادامه آشنایی به آن منوط می شود باید در جلسه ابتدایی صحبت مطرح شده و پاسخی جهت آن دریافت گردد. مثلا اگر موضوع اشتغال برای دختر خانم و یا سکونت در مکانی خاص برای آقا پسر از اولویت هاست و در تصمیم گیری نقش حیاتی دارد باید در این جلسه مطرح گردد.


علاوه بر صحبت های دو نفره باید آداب معاشرت دو خانواده و علائم رفتاری که حاکی از فرهنگ آنهاست مورد نگاه دقیق قرار گیرد. به همین خاطر است که تاکید می شود خواستگاری در حضور خانواده انجام شود. چرا که خواستگاری در خارج از منزل و پنهان از دید خانواده ها نمی تواند اطلاعات گسترده و وسیعی را به دختر و پسر ارائه دهد. تصمیمی با این اهمیت چنین می طلبد که دیگران دختر و پسر را یاری دهند و هم فکر آنها باشند. لذا تا خانواده در جریان امر قرار نگیرند نمی توانند عوامل متعدد شناخت را مدنظر قرار دهند.

جلسه ابتدایی خواستگاری نباید خیلی طولانی شود چرا که قرار است مسائل کلی و البته اساسی برای طرفین واضح و روشن گردد. در خاتمه جلسه ابتدائی خواستگاری، دو طرف بدون هرگونه قول و قرار یا وعده و وعید از یکدیگر وداع کنند تا فرصت خوبی برای تفکر دختر و پسر فراهم شود. آنها چند روزی را زمان می خواهند تا به کلیه اطلاعاتی که دریافت کرده اند بیاندیشند و مسائلی را نیز ارزیابی کنند و نسبت به دیگر موضوعات مورد سنجش قرار دهند.


پس از چند روز که می تواند 2-5 روز طول بکشد، کافی است تا تصمیم برای ادامه یا عدم ادامه آشنایی گرفته شود. حائز اهمیت است که کلیه موضوع های قابل بررسی باید نسبی در نظر گرفته شود. به عنوان مثال در جلسه اول وضعیت ظاهری دو طرف، تشابه فرهنگی و اقتصادی، تشابه اعتقادی، تناسب تحصیلی و … تا حدودی مشخص می شود اما به آن معنا نیست که زیبایی در اولویت امر قرار گیرد. چرا که زیبایی باید در کنار دیگر ملاک ها سنجیده شود.


تناسب قد و هیکل طرفین باید نسبی باشد و تشابه قطعی و نزدیک به هم لازم نیست. به عنوان مثال اگر در جلسات بعدی چنین برداشت شود که آنها به لحاظ مسائل جزئی تر با یکدیگر تناسب دارند تفاوت قد 30 سانت نمی تواند به عنوان عامل مهمی تلقی شود و آنان را از ازدواج منصرف سازد.


در انتخاب همسر به جز چندین ملاک و معیار کلیدی مثل مسایل اعتقادی، عدم تفاوت فاحش در نوع تفکر، فرهنگ و تحصیلات، سطح طبقاتی و اقتصادی و اختلاف سن بقیه ملاک ها و موضوع ها مثل زیبایی، قد، برخی ویژگی های اخلاقی و شخصیتی و… باید به صورت نسبی با هم مورد ارزیابی قرار گیرد. البته گاه موضوعی می تواند به طور استثنا برای یکی از طرفین در اولویت قرار گیرد که بسته به شرایط شخصی اهمیت پیدا می کند. در نظر داشته باشید که هیچ گاه نباید توقع داشت که شخص مقابل تمامی حیطه های مورد علاقه ذهنی شما را پوشش دهد بلکه در هر حیطه باید یک میزانی از پذیرش وجود داشته باشد.

راه های برگشت به هیجان اول ازدواجاین مطلب به معرفی راه های ساده ای برای عمق بخشیدن به شور و هیجان اول ازدواج می پردازد.


حتما شنیده اید که عشق، مانند یک گیاه نیاز به مراقبت و رسیدگی دارد و بدون آن پژمرده می شود. اما شاید ندانید که این رسیدگی کار چندان پیچیده ای نیست و تنها چند قانون طلایی دارد. اولین و مهم ترین آنها این است که هیچ گاه رابطه عاطفی و عاشقانه خود را امری مسلم و همیشگی فرض نکنید، زیرا این رابطه بسیار شکننده تر از چیزی است که تصور می کنید. به محض آنکه وجود چیزی را بدیهی بدانید و تصور کنید کسی که دوستش دارید همیشه با شما خواهد ماند و همین طور دوستتان خواهد داشت؛ یعنی که در مسیر از دست دادنش قرار گرفته اید.


رابطه هایی که یخ می زنند


تعداد زوج هایی که در زندگی، دیر یا زود به یک دست انداز برنمی خورند، بسیار اندک است. شما پیش از ازدواج، در بهترین حالت، در مورد موضوعات مهم و کلی با همسرتان به توافق رسیده اید و تصور می کنید همه چیز را تحت کنترل دارید. اما اوضاع همیشه مطابق انتظار پیش نمی رود و هر قدر هم که خود را آماده کرده باشید، زندگی مشترک، شگفتی هایی برایتان خواهد داشت.


ازدواج و از تب و تاب افتادن احساسات عاشقانه، از آن تجربه های ناخوشایندی است که بسیاری از زوج ها درگیر آن هستند. گاهی در رابطه ای هستید که مدت ها در انتظارش بوده اید، اما حالا احساس خوشبختی نمی کنید. گاه حس می کنید کسی را که عاشقانه دوست داشتید گم کرده اید یا او ناگهان به آدم دیگری تبدیل شده است یا شاید فکر کنید که از اول درباره او اشتباه کرده اید و این چیزی نبوده که می خواستید.

این نه مسئله پیش پا افتاده ای است و نه چیزی که بتوانید به سادگی از آن چشم پوشی کنید. از خودتان می پرسید این اتفاق کی و چگونه رخ داده است؟ چطور ممکن است چنین اشتباهی کرده باشید؟ و چرا همه نقشه هایتان غلط از آب درآمده است؟ غمگین و دلسرد می شوید، امیدهایتان را بر باد رفته می بینید و بارها و بارها حال و گذشته رابطه تان را زیرورو می کنید. اما اینها چیزی را عوض نمی کند؛ این اتفاقی است که افتاده و از این پس، نوع مواجهه شماست که اهمیت دارد.


شما جزو کدام دسته اید؟


از دست دادن علاقه یا کمرنگ شدن آن، به دلایل زیادی اتفاق می افتد. قبل از آنکه تصمیمی بگیرید به خودتان زمان بدهید و در مورد احساستان فکر کنید. زندگی مشترکتان شما را راضی نمی کند؟ احساس کمبود می کنید؟ کلافه و سردرگم اید و فکر می کنید به آخر خط رسیده اید؟ هر چه هست شما خود مسئول احساس تان هستید و برای اینکه بتوانید بر آن غلبه کنید، باید اول ریشه هایش را پیدا کنید.


افراد در موقعیت های مختلف احساس تنهایی، ترس یا افسردگی می کنند. اما آنچه شما را به این احساسات مربوط می کند، همان چیزی است که زندگی تان را از دیگران متفاوت ساخته است. خوب فکر کنید که مشکل دقیقا کجاست؟ آیا مسائل جانبی رابطه شما را تحت تاثیر قرار داده یا مشکل جدی تری وجود دارد؟ احساس کینه و خشم می کنید یا صرفا مشکلات معمول روزمره مثل استرس، خستگی، فشار کار، مراقبت از فرزندان و… شما را از هم دور کرده و اجازه نمی دهد به خودتان برسید؟بی شک، هر ازدواجی سرانجام با چالش هایی روبه رو خواهد بود اما صرف نظر از این واقعیت، زوج هایی موفق هستند که خودشان را در این موقعیت جدید پیدا می کنند و مشکلات شان را به خوبی مدیریت می کنند.


در جست وجوی احساس از دست رفته!


اگر تصور می کنید که عشق تان از بین رفته است، دو انتخاب پیش روی شماست. می توانید برای بازگرداندن آن بجنگید و هر طور شده حفظش کنید یا اینکه رهایش کنید و شانس خود را جای دیگری امتحان کنید. فقط به یاد داشته باشید که هر ازدواجی ارزش جنگیدن دارد و بیرون از یک رابطه همیشه چیز فوق العاده تری در انتظار شما نیست.


بسیاری از سرخوردگی های شما پس از ازدواج دقیقا به شخص شما یا طرف مقابل تان برنمی گردد، بلکه در ذات زندگی مشترک یا اصولا هر رابطه عاطفی درازمدتی نهفته است. وقتی درگیر چنین رابطه ای هستید باید حوصله کنید. برگرداندن عشق و احساسات لطیف به زندگی، رویای دور از دسترسی نیست، فقط مثل همه چیزهای خوب و خواستنی دیگر، نیاز به تلاش و ازخودگذشتگی دارد.


بهتر است از خودتان شروع کنید. اشتباهات خود را بپذیرید و قبول کنید در وضعی که پیش آمده شما هم بی تقصیر نبوده اید. اگر تصورتان از زندگی فانتزی های خود را فراموش کنید!


مطمئن باشید که هر رابطه ای هر قدر هم عاشقانه، در دراز مدت فروکش می کند و جزر و مدی گریزناپذیر دارد. شما نمی توانید برای همیشه در نقطه اوج بمانید و این احتمالا ناامیدکننده است. با این حال، باید بدانید که این روندی طبیعی بوده و به هیچ وجه به این معنا نیست که شریک زندگی تان شما را پس زده یا رابطه تان به بن بست رسیده است. به علاوه، آنچه مردم به عنوان یک رابطه عاطفی و عاشقانه می شناسند، توافقی ضروری نیست.


قرار نیست که زندگی مشترک شبیه فانتزی های ما باشد؛ چیزی که در فیلم ها دیده ایم یا در کتاب ها خوانده ایم. قرار نیست که پس از گذشت مدت ها، رابطه ما همان هیجان و کشش روز اول را داشته باشد. هیچ رابطه عاشقانه ای بدون فراز و نشیب نیست و همه روابط به مرور زمان تغییر می کنند. این بالا و پایین ها، سطح پذیرش، درک متقابل، وابستگی و تعهد افراد به هم را تغییر می دهد. هر اندازه هم که شما، تجربه خود از زندگی مشترک را شخصی و منحصر به فرد بدانید، این روابط گذرگاه های مشترکی دارند. دانستن این امر به شما کمک می کند تا درکی واقع بینانه از زندگی داشته باشید و انتظارات خود را به گونه ای تعدیل کنید که در مواجهه با این تغییرات دچار یأس و سرخوردگی نشوید.


کافی است این زیر و بم ها را بشناسید و به آنها واکنشی منطقی نشان دهید. این ممکن است یکی از دشوارترین تجربه های زندگیتان باشد اما در ضمن می تواند شیرین ترین و ارزشمندترین آنها باشد، وقتی در نهایت از پس آن برمی آیید. مشترک سراسر گل و بلبل بوده است، کار شما سخت تر خواهد بود، زیرا باید در دو جبهه مبارزه کنید؛ اول با انتظارات نابجای خود و پس از آن با مشکلات ریز و درشتی که سر راهتان قرار می گیرد.

ادامه بازنمیشود



دلایل مرد هابرای عاشق شدن اینجا کلیک کنید

چگونه بفهمیم پسری دوستمان دارداینجاکلیک کنید
چگونه بفهمیم دختری دوستمان دارد اینجاکلیک کنید


[ بازدید : 3649 ] [ امتیاز : 3
]

مطالب مرتبط